×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Thursday, 28 March , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
فصل دوم – سکوت شکسته خاطرات حاج محمود پاک نژاد-کربلای ۴ قسمت سی و پنجم
02 اکتبر 2021

نیروها توجیه بودند و می دانستند که ممکن است در همین فاصله، جسد شهید به دست نیروهای گشتی دشمن بیفتد. هرچه به ارتفاعات نزدیک تر می شدیم، باران تبدیل به برف و کولاک می‌شد. زمین و زمان، همه چیز دست به دست هم داده بودند و به یکباره شرایط تغییر کرده بود.  درد و ناله دو مجروح و ناامنی راه، که تنها مسیر بود و پیچیده شدن شرایط، باعث شده بود تا از ادامه مسیر ناامید شویم.

فصل دوم -سکوت شکسته – هورالحمار کابوسم، فاو میزبانم -خاطرات حاج محمود پاک نژاد-قسمت بیست و دوم
16 سپتامبر 2021

روز سوم، نزدیک به نیمی از بچه هایی که برای آموزش آمده بودند، حذف شدند. در مجموع، کمتر از هفتاد نفر برای ادامه دوره نگه داشته شدند. سرعت کار و شیوه آموزش آن چنان با ریتمی تند انجام می شد که سه ساعت خوابیدن متوالی در ۲۴ ساعت به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل شده بود.

<فصل دوم -سکوت شکسته – هورالحمار کابوسم، فاو میزبانم -خاطرات حاج محمود پاک نژاد-قسمت بیست و یکم
15 سپتامبر 2021

زمانی که پشت خاکریز نشسته و منتظر ساعت شروع عملیات بودیم، فرمانده به تک تک بچه ها سر کشی کرد و برای ما توضیح داد که:« نیروهای تخریب دارن معبر باز میکنن. کارشون که تموم بشه، یه نیروی اطلاعات ـ شناسایی میاد و ما رو میبره پای معبر.»

سکوت شکسته_خاطرات حاج محمود پاک نژاد_فصل دوم _قسمت دوازدهم
07 سپتامبر 2021

به منظور حفظ امنیت محل محورها، گروه ها از هم بی‌خبر بودند؛ دلیلش هم این بود که اگر گروه گشت یکی از محورها در زمان شناسایی با مشکل روبرو شد و یا به اسارت درآمد، در اصل ماموریت اختلال ایجاد نشود.

شهید بابا محمد رستمی رهورد
07 آگوست 2020

موضوع : تواضع و فروتنی   در مورد رأفت و مهربانی شهید رستمی خاطره ای دارم و آن اینكه:‌ وقتی كه در الله اكبر مستقر بودیم من معاون گردان بودم و فرمانده گردان شهید حشمتی بود. هر روز تعدادی از بچه ها شكایت می كردند كه در حمیدیه ( در پادگان حمیدیه) هر وقت لباس […]