×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Saturday, 20 April , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
ساک سیاه قسمت ششم
30 سپتامبر 2021

در همان حال که درد امانم را بریده بود، ناگهان دلم شور زد و نگران شدم چه بر سر آن فرمانده دسته آمده. به زحمت سرم را برگرداندم و او را دیدم. از سر و تنش خون می ریخت و دو زانو نشسته بود. همانطور نشسته مدام به جلو و عقب خم می شد و این دو کلمه را مرتب تکرار می کرد:

ساک سیاه قسمت پنجم
30 سپتامبر 2021

چنین نیست که ادمهای شجاع از مرگ نترسند. آنها فقط قادرند بر ترس شان غلبه کنند. غلبه بر ترس یک کار انرژی بر مداوم است و اگر لحظه ای غفلت کنی از شجاع تربن آدم به آدمی بزدل و ترسو تبدیل می شوی. جالب اینجاست که هر کس مقدار شجاعت معینی را برای غلبه بر مقدار مشخصی از ترس در خود به وجود می آورد.

ساک سیاه قسمت چهارم
30 سپتامبر 2021

با دست آن سوی دره را نشانش دادم در نور کم سوی گرگ و میش صبحگاهی، شبحی از مواضع دشمن دیده می شد. پرسیدم:

ساک سیاه قسمت سوم
30 سپتامبر 2021

در میان چنین ترس و اضطرابی بدن مجروح "حسین ف" را روی برانکار گذاشتیم. پایش از مچ قطع شده بود. بیچاره مرتب به طرف پایش خم می شد، ببیند چه بلایی سرش آمده ولی هر بار من او را دوباره می خواباندم تا نفهمد پایش دیگر نیست!

ساک سیاه قسمت اول
30 سپتامبر 2021

آیا زنده است یا یکی از آن جنازه هایی است که در آن پایین تپه دراز به دراز افتاده اند. اگر یکی از آن جنازه ها باشد‌ آن زنی که منتظرش بوده تا این لباس ها را از شوهرش سوغاتی بگیرد و این یکی زرد رنگ با راه راه قرمز را به تن نوزادش بپوشد، کی و چگونه خواهد فهمید جنازه شوهرش اینجا افتاده است، در میان سرمای کوهستان.