×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : پنج شنبه, ۲۲ آذر , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Thursday, 12 December , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
خاطره ای از شهید اسماعیل فرجوانی
سرو داودی، کد 520

موضوع خاطره: استقامت، صلابت و بینش مادر شهید

ایشان در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید و پیکر پاکش، مانند مولایش حضرت ابا عبدالله سلام الله علیه، سردر بدن نداشت. وقتی جنازه ی او را به اهواز آوردند، مادرش هم آنجا بود. به خاطراین که پیکر شهید سر در بدن نداشت بچه ها اجازه نمی دادند مادرش بالای سرش بیاید اما ایشان کوتاه نمی آمد و می گفت:  «هر طور شده من باید بچه ام رو ببینم.»

در نهایت، بچه ها کوتاه آمدند و حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش را ببیند. همه منتظر بودند تا صحنه های دلخراش و مویه مادر و خراشیدن صورتش را ببینند اما مادر شهید اسماعیل فرجوانی به قدری صلابت نشان داد که تعجب همه را برانگیخت. حاج خانم وقتی بالای پیکر بدون سر فرزندش آمد و با آن وضع مواجه شد فقط سه بار بلند گفت:

«مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا»

بعد زینب وار، بوسه ای برحنجره ی جگرگوشه اش زد و بدون گریه و زاری محوطه را ترک کرد. این صحنه تاثیرعجیبی روی من گذاشت. پس ازآن ماوقع را برای شاعر عزیز آقای معلمی شرح دادم و او هم نوحه هایی با مضمون مادر از جمله:

« بیا ای مهربان مادر، کنار سنگر من» یا «ای مادر قهرمان، شد نوجوانت فدا» و… را سرود و من آن ها را اجرا کردم.

راوی خاطره: برادر حاج صادق آهنگران

منبع: سایت شهید آوینی

تهیه و تنظیم از: سروداودی، کد ۵۲۰

 

 

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.