- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- 13 آگوست 2020
- کد خاطره 13220
- 2313 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
سرو داودی، کد 520
موضوع خاطره: استقامت، صلابت و بینش مادر شهید
ایشان در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید و پیکر پاکش، مانند مولایش حضرت ابا عبدالله سلام الله علیه، سردر بدن نداشت. وقتی جنازه ی او را به اهواز آوردند، مادرش هم آنجا بود. به خاطراین که پیکر شهید سر در بدن نداشت بچه ها اجازه نمی دادند مادرش بالای سرش بیاید اما ایشان کوتاه نمی آمد و می گفت: «هر طور شده من باید بچه ام رو ببینم.»
در نهایت، بچه ها کوتاه آمدند و حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش را ببیند. همه منتظر بودند تا صحنه های دلخراش و مویه مادر و خراشیدن صورتش را ببینند اما مادر شهید اسماعیل فرجوانی به قدری صلابت نشان داد که تعجب همه را برانگیخت. حاج خانم وقتی بالای پیکر بدون سر فرزندش آمد و با آن وضع مواجه شد فقط سه بار بلند گفت:
«مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا»
بعد زینب وار، بوسه ای برحنجره ی جگرگوشه اش زد و بدون گریه و زاری محوطه را ترک کرد. این صحنه تاثیرعجیبی روی من گذاشت. پس ازآن ماوقع را برای شاعر عزیز آقای معلمی شرح دادم و او هم نوحه هایی با مضمون مادر از جمله:
« بیا ای مهربان مادر، کنار سنگر من» یا «ای مادر قهرمان، شد نوجوانت فدا» و… را سرود و من آن ها را اجرا کردم.
راوی خاطره: برادر حاج صادق آهنگران
منبع: سایت شهید آوینی
تهیه و تنظیم از: سروداودی، کد ۵۲۰
http://www.khaterateshohada.ir/?p=13220