شب کربلای ۵، ستون در حال حرکت بود که خمپاره ای سر ستون به زمین خورد چند نفر جلوی من به شهادت رسیدند من سریع رفتم تا فاصله بین ستون ایجاد نشود
وی همیشه به همکاران میگفت که کار بیماران را من انجام می دهم و شما به بقیه امور رسیدگی کنید. این شهید بزرگوار در اوج سلامت معنوی قرار داشت و بسیار اخلاق مدار بود. وی شخصیت ویژه ای داشت که در این راه مزد خود را دریافت کرد و به شهادت رسید.
همه چیز به خوبی پیش می رفت تا اینکه آقای عزیز جعفری به شرح عملیات پیش رو رسید. وقتی مسیر های تهاجم و شیوه پشتیبانی را شرح می داد،《حسین اسکندر لو》 اجازه خواست و به مدل ارائه ایشان ایراد گرفت.
هوالشاهد روز ۲۷ آبان، ۹ محرم، تاسوعا سال ۵۹ در منطقه عملیاتی ذوالفقاری آبادان بودیم. ماشین غذا از جلوی دید دشمن خودش را به ما رساند، قابلمه را گذاشت پایین، قاشق و بشقاب نداشتیم. من سهم خودم را ریختم تو کلاه، سرباز دیگری تکه ای نایلون پیدا کرد، یکی با تکه ای مقوا غذا […]
در منطقۀ تفحص، بدنهای شهدا پیدا نمی شد. یکی گفت: بیایید به قمربنی هاشم متوسل بشویم. نشستند و به دست های علمدار سیدالشهداء متوسل شدند...
در زمان زندگانیش همیشه سعی داشت مراعات حال بیماران را داشته باشد به نحوی که در گذر زمان ویزیت بیماران خود را نهایتا تا 500 تومان افزایش داده بود و می گفت که همین میزان نیز در زندگی او برکت های زیادی داشته است.
امروز شما با کوله باری از خاطرات به شهرها و خانههایتان باز میگردید. این مسئولیت بزرگ، بر دوش شماست تا آنچه را که در این شش ماه شاهد بودید، برای مردمی که در پشت جبهه، تشنه دانستن این حقایق هستند، بازگو کنید و در تاریخ، برای نسلهای آینده، به یادگار بگذارید.
موضوع: خاطرات مبارزاتی،سیاسی فعالیت ایشان علیه رژیم شاه از اوّلین روزهای ورود ایشان به دانشگاه آغاز شده بود. در یك سفر كه از زاهدان به مشهد برای دیدار خانواده آمده بود. در فرودگاه هنگامی كه وسایل ایشان را تحویل می گرفتند و آماده رفتن شدیم به ما گفتند: كه مقداری میوه برایتان آورده ام كه […]