×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : چهارشنبه, ۲ فروردین , ۱۴۰۲  .::.   برابر با : Wednesday, 22 March , 2023  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره

برگشتم سمت حسینیه و منتظر اسماعیل قمی شدم. حسینیه انرژی اتمی برای رزمنده های لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) قداست پیدا کرده بود؛ محل عبادت، توسل، تذکر، و انرژی گرفتن از فرماندهان بود. جای جواد عابدی، کاوه نبیری، جواد دل آذر، اسماعیل صادقی، حسین پور، سجودی، بنیادی، و خیلی از هم رزمها که کنار هم به نماز می ایستادیم خالی بود. به ویژه جای مهدی زین الدین و خیلی از شهدا که با آن ها خاطره داشتم. فرمانده لشکر، آقامهدی پشت تریبون میرفت و ...

هوالشاهد   روز ۲۷  آبان، ۹ محرم، تاسوعا سال ۵۹ در منطقه عملیاتی ذوالفقاری آبادان بودیم. ماشین غذا از جلوی دید دشمن خودش را به ما رساند، قابلمه را گذاشت پایین، قاشق و بشقاب نداشتیم. من سهم خودم را ریختم تو کلاه، سرباز دیگری تکه ای نایلون پیدا کرد، یکی با تکه ای مقوا غذا گرفت، بقیه دست میکردند تو قابلمه.   حدود ساعت ۵ عصر خمپاره ای وسط بچه ها فرود آمد،۷نفر زخمی و ۳نفر شهید شدند. با بدبختی شهدا و مجروحین را ...

تابستان 1364 - تهران یکی از روزها که برای مرخصی آمده بودیم تهران، رفتیم دم خانه محمدرضا تعقلی در نازی آباد. حرف محمد دستواره و بازی‌هایش به میان آمد. محمدرضا گفت که یک سر برویم دم خانه‌شان. سوار بر موتور، رفتیم به کوچه‌های تنگ علی‌آباد در جنوب تهران و خانه آنها را پیدا کردیم. سیدحسین، کوچک‌ترین پسر خانواده در را باز کرد. حسین که مقداری حالت داش‌مشدی داشت، مثلا خواست قیافه بگیرد و خیلی سنگین و با تکبر داد زد - داش ممّد، ...

خاطره ی حجت الاسلام انجوی نژاد از شهید عبدالمطلب اکبری
27 نوامبر 2020

ديد ما نمي فهميم، بغل دست قبر اين شهيد با انگشتش يه دونه چارچوب قبر كشيد، روش نوشت: شهيد عبدالمطلب اكبري. بعد به ما نگاه كرد و گفت: نگاه كنيد! خنديد، ما هم خنديديم. گفتيم شوخيش گرفته.

ماجرای توسل در تفحص-عنایت سقای ادب
27 نوامبر 2020

در منطقۀ تفحص، بدنهای شهدا پیدا نمی شد. یکی گفت: بیایید به قمربنی هاشم متوسل بشویم. نشستند و به دست های علمدار سیدالشهداء متوسل شدند...

بانویی که در «راهیان نور» متحول شد
27 نوامبر 2020

«در این عالم رازی است که جز با خون فاش نمی‌شود» و امروز شهدا در حال فاش کردن رازهایی هستند که تنها درخواست‌کنندگان از آن‌ها می‌توانند به این رازها دست پیدا کنند. مریم در حالی که به دنبال راهی برای نجات بوده است، در مسیر شهدا قرار می‌گیرد. مسیری که وی را به کشتی نجات می‌رساند. مریم نجفی از زایرین راهیان نوری است که تحول یافته و امروز می‌تواند سفیر شهدا باشد.

خاطره ای از شهید 14 ساله / روزی که آیت‌الله جوادی آملی خاک بر سر ریخت!
26 نوامبر 2020

آیت‌الله جوادی آملی کنار جنازه‌اش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!

خاطره ای از امیر دربندی / ماجرای برگزاری مراسم عقد اسیر عراقی در اتاق فرمانده ایرانی
25 نوامبر 2020
خاطره و روایتی از دیدار  شهید ادواردو آنیلی با امام خمینی رحمت الله علیه
16 نوامبر 2020

قديری ابيانه مي‌گويد: «وقتی برایش راجع به تشیع توضیح دادم، مشتاق شد و بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام(ره) رفت. در آن ملاقات، حضرت آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی، سید احمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند.» ادوادو چند […]

بخشی از سخنرانی شهید همت بعد از شهادت یارانش در عملیات والفجر۴
23 اکتبر 2020

امروز شما با کوله باری از خاطرات به شهرها و خانه‌هایتان باز می‌گردید. این مسئولیت بزرگ، بر دوش شماست تا آنچه را که در این شش ماه شاهد بودید، برای مردمی که در پشت جبهه، تشنه دانستن این حقایق هستند، بازگو کنید و در تاریخ، برای نسل‌های آینده، به یادگار بگذارید.

خاطره ای از شهید سید مرتضی دادگر
14 اکتبر 2020

با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت... "این رسمش نیست با معرفت ها. ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست. دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»