×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Thursday, 25 April , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
خاطرات شهدا – شهید بابا محمد رستمی رهورد
سرو داودی کد 520

موضوع : تدبیر نظامی و مدیریت

مدتی كه در سقز مستقر بو دیم ، یك دبیرستان دخترانه در نزدیگی ما وجود داشت كه وقتی تعطیل می شد ، یك سری حرفها ی ركیكی می گفتند . یكبار همراه آقای دُرچه ای در حال نگهبانی بودیم كه دو تا دختر جلو آمدند و حركات خیلی نا شایستی انجام دادند .آقای دُرچه ای به شدت ناراحت شد و گلنگدن را كشید تا شلیك كند . خدا لطف كرد كه جلویش را گرفتم . من به شهید رستمی قضیه را گفتم . ایشان گفت :كار خوبی كردی ،اگر كسی كشته می شد  كوموله ها تمام این محل را محاصره می كردند و  با خاك یكسان می كردند . اینها دنبال بهانه می گردند بعداً شهید رستمی به آقای دُرچه ای تذكر داد و همچنین نامه ای را با امضاء خودش به من اهداء كرد .

 

راوی:محمد محسن شعبانی

تهیه و تنظیم از: سروداودی، کد ۵۲۰

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.