- نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
- 10 سپتامبر 2020
- کد خاطره 13342
- 841 بازدید
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /
سروداودی، کد 520
موضوع:فرمانده خاکی
چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده بودند. دو ساعت گذشته و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده بود و عرق از سر و صورتشان می ریزد. یک بسیجی لاغر و کم سن و سال می آید طرفشان و خسته نباشید می گوید و سپس مشغول به خالی کردن بارها می شود.
هنگام ظهر کار تمام می شود. سربازها پی فرمانده می گردند تا رسید را امضا کند. همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک می کند، رسید را می گیرد و امضاء می کند.
خاطره اى به ياد فرمانده شهيد مهـدى زين الدين
راوی: ناشناس
تهیه و تنظیم از: سروداودی، کد ۵۲۰
منبع خاطره: کانال تگرامی مجتمع زنان فرهیخته
http://www.khaterateshohada.ir/?p=13342