×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Monday, 29 April , 2024  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره
سکوت شکسته – خاطرات حاج محمود پاک نژاد- قسمت دوم
شهید برونسی کد 1381

قسمت دوم، «مهران، مهریه فاو»

نهال چشم می دوزد به خط درشت روی جزوه و آن را چند بار در ذهنش مرور می کند. محمود آقا قوطی سوهان را در می‌آورد و سمت ایران خانم می گیرد، خنده روی لب ایران خانم نقش می بندد و احساسش را اینطور بیان می کند؛« وای! سوهان قم؟! قربون خدا برم، چقدر دلم لک زده بود برای بوی سوهانی  که توی مسیر خانم حضرت معصومه(س) از سوهان فروشی ها میزد بیرون.»
نهال به جزوه اشاره می کند و می پرسد:«میشه نگاهی بهش بندازم؟»
محمود آقا جزوه را سمت نهال میگیرد و می گوید:«چرا که نه؟» حقیقتش دوستی دارم که زحمت کشیده، خاطرات من رو از زمان جنگ جمع آوری کرده، حالا داده که بخونم و اجازه چاپش را بدم. من هم با خودم آوردم تا اگر فرصتی توی این سفر پیش آمد بتونم بخونمش؛ که هنوز پیش نیومده.»

او جزوه را سمت نهال  می گیرد و می گوید :«باشه برای شما.»

نهال از محمود آقا تشکر می کند و برای سپاسگزاری از جای خود بلند می شود و از او می‌خواهد شماره تماس خودش را روی صفحه اول بنویسد تا با هماهنگی، آن را پس بفرستد.  محمود آقا در حال نوشتن شماره است که گوشی اش زنگ می خورد. جواب میدهد: «سلام. خیلی خوبم. کجایی دکتر جون؟ شما نمی خواد بیای. خودم می آم. نگران نباش»

وقتی گوشی را قطع میکند، رو به ایران خانم می‌گوید:«خوشحال شدم از آشنایی با شما. من باید برم. منتظرم هستن. شماره خودم رو به نهال خانم دادم. به امید دیدار.»
او با تمام سرعت ازآنها فاصله می‌گیرد و بعد از چند قدم بر می گردد و برای شاهین خان که سرش را برگردانده تا از رفتن او مطمئن شود، دست تکان می دهد. با رفتن محمود آقا، همسر نهال درباره جزوه سوال می پرسد که پس از توضیحات نهال، او با اشتیاق می خواهد آن را برایش ترجمه کند.
شاهین خان که در تمام طول جنگ عراق با ایران خبرهای جنگ را دنبال می‌کرد، می‌خواهد جزوه را به او بدهد. نهال خواسته پدر را با همسرش در میان میگذارد. او در جواب، لبخند می زند و پس از کمی مکث،  جزوه را از نهال می گیرد و می رود و خیلی زود با دو نسخه از آن برمی‌گردد. همسر نهال از برخوردی که شاهین خان با محمود آقا داشته متوجه شده که او دل خوشی از محمود آقا ندارد و ممکن است جزوه را از بین ببرد.
شاهین خان پس از اینکه وارد خانه‌اش در شهر کلن می شود، بلافاصله سراغ جزوه می رود. دنبال عینکش می گردد، اما پیدایش نمی کند و متوجه می‌شود که آن را در خانه دخترش جا گذاشته است. به همین دلیل از همسرش میخواهد جزوه را برایش بخواند. ایران خانم از صفحه اول می گذرد و شروع به خواندن میکند؛
بیشتر از دو ماه می شد که شهر فاو به تصرف ما در آمده بود،  اما همچنان از سمت جاده فاو ـ ام القصر زیر فشار ارتش و گارد ریاست جمهوری عراق قرار داشتیم. آن ها با تمام وجود به صدام وفادار بودند و با همه توان خود می جنگیدند تا فاو را پس بگیرند. شدت حملاتشان نسبت به هفته‌های اول تصرف فاو کمتر شده بود، اما جاده ام القصر ـ که به کارخانه نمک منتهی میشد ـ به این دلیل که زیر آتش توپخانه ما نبود، همچنان حجم پاتک های عراق در این بخش از فاو متمرکز شده بود؛ یعنی اطراف کارخانه نمک که در کنترل لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع) بود.
گردان‌ها فشار قابل توجهی را تحمل می کردند. می‌خواستند فاو را با چنگ و دندان حفظ کنند و اصرار زیادی داشتند که نیروهای اطلاعات در کنارشان باشند تا در آن شرایط نفس گیر کمکشان باشیم.
از طرفی نیروهای اصلی اطلاعات، مثل نظری ثابت، که جانشین معاونت اطلاعات بود، و سلطان محمدی به شهادت رسیده بودند. فرمانده اطلاعات ـ عملیات، آقای میرجانی به شدت مجروح شده بود. کاشانی، مرادیان،  ربانی، و برادران مرادی که از نیروهای باتجربه معاونت اطلاعات بودند، در بمباران مقر لشکر در انرژی اتمی شهید شده بودند. این افراد، نیروهای اصلی اطلاعات ـ عملیات بودند؛  توانایی آنها در حدی بود که هر کدام شان کنار یک فرمانده گردان قرار می‌گرفتند، حکم چشم را برای آن فرمانده داشتند.  فشار زیادی روی من بود، فاو برای ما اهمیت ویژه‌ای داشت. همین زمان در پد شمالی جزیره جنوبی، محور داشتیم که به شدت موقعیت حساسی بود. پس از شکست ارتش عراق در فاو، فشار زیادی روی جبهه‌های دیگر، از جمله جزیره بود. در چنین شرایطی فرماندهی اطلاعات عملیات لشگر به من واگذار شد.

ادامه دارد…
ارسالی از برادر کلهر

سکوت شکسته – خاطرات حاج محمود پاک نژاد – قسمت اول

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.