×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

خاطرات سایت

خاطرات شهدا

امروز : یکشنبه, ۲۳ شهریور , ۱۴۰۴  .::.   برابر با : Sunday, 14 September , 2025  .::.  خاطرات منتشر شده : 0 خاطره

در اولین روز از بهمن‌ماه سال ۱۳۴۶، بنده نشان‌کرده‌ای از نسل گلچین‌شدگان آخرالزمان، در شهرستان رستم، محله‌ی باقری از توابع استان فارس، چشم به جهان گشود. دوران کودکی اش را در آغوش گرم خانواده آغاز کرد. چندی بعد، مشیت الهی بر تنهایی سید حسام رقم خورد. وعده‌ی حق در آیه شریفه‌ی «إنا لله و انا إلیه راجعون» این‌بار شامل حال پدرش شد و او را به جوار رحمت الهی برد. پدر، سید حمزه فرزند سه‌ساله‌اش را تنها گذاشت که شاید ...

بی‌خبر رحیم قمیشی - مفتاح فرمانده اسماعیل ما را فرستاده بود تهران تا به مجروح‌های بستری در بیمارستان‌ها سر بزنیم. یادم هست تابستان گرمی بود و تهران هم هوا دَم کرده بود. به غلامرضا برادرم که ساکن تهران بود گفتم دو سه روزی موتورسیکلتش را بدهد بتوانیم به همه مجروح‌ها سر بزنیم. زود قبول کرد. من و «امیر خوانساری» صبح زود که بیدار می‌شدیم گاز موتور را می‌گرفتیم، از این بیمارستان به آن بیمارستان. آدرس‌ها را که بلد نبودیم، ...

هوالعزیز روز معلم شد یاد خاطره‌ سید ناصر یاسینی معلم جنوب شهر تهران از محله اتابک افتادم. جنگ که شروع شد از تهران روانه اهواز و سپس خرمشهر و به جمع گروه فدائیان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی پیوست. بعد از گذشت ۳۴ روز که علیرغم مقاومت جانانه رزمندگان، ولی شهر به اشغال دشمن در آمد. به آبادان آمدیم تا در این نقطه دفاع کنیم و نگذاریم شهر توسط دشمن اشغال نشود. پس از درگیری در نخلستان های روستای سادات دشمن را تعقیب ...

اگر چه پُر از خاطرات ترک خورده‌ایم، ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم…
29 آگوست 2023

  اردوگاه ما آخرین افرادی که آزاد شدند بودند و ما را مجدداً به آسایشگاه‌ها برگرداندند و به ما گفتند: پرونده‌های شما سنگین است و حالا آزاد نمی‌شوید، اما همه ما ۲ روز بعد آزاد شدیم. ۲۰ شهریور آزاد شدیم. روز آزادی من در آسایشگاه ۱ تکریت ۲۰بودم؛ یعنی از آسایشگاه ۵ به آسایشگاه یک […]

بازگشت پرستوها
29 آگوست 2023

بالأخره ما را هم صدا کردند. به هرکداممان یک جلد قرآن مجید دادذند. سوار اتوبوس شديم و از چند شهر عبور كرديم. شنيديم عده‌اي از اسرا را به شهرهاي زيارتي بردند، ولي ما را مستقيماً بردند كنار مرز.

در آغوش وطن
29 آگوست 2023

تصميم گرفتم به جايي بروم كه صلاح است قرار شد با زنجاني ها باشم. مسير زيادي را با اتوبوس در مسير خاكي رفتيم. من پرده ها را مي‌كشيدم كه شادي مردم را نبينم چون مي‌دانستم خانواده‌هاي شهدا با اين صحنه بسيار ناراحت مي‌شوند.

مردم ایران در قلب ما جای دارند…
29 آگوست 2023

اهالي ده با صداي سيدي عفواً عفواً از راننده و سربازها عذرخواهي مي‌كردند. ازطرفي راننده نيز با آنها مشاجره مي‌کرد و ما نظارگر اين ماجرا بوديم.در همين اثنا يكي از زنان كُرد از فرصت استفاده نموده،‌ دستمالي را از شيشه اتوبوس به‌داخل انداخت...

خبر آمد خبری در راه است …
29 آگوست 2023

خیلی از خانواده‌ها خیلی‌ها فرزندانشان را به واسطه‌ تغییرات زیادی که کرده بودند، نمی‌شناختند. از خانواده‌ ما هم برادرم آمده بود، همین که نگاهمان به هم افتاد با سرعت به طرف هم دویدیم. برادرم دسته گلی که برای استقبال آورده بود؛ قبل از این‌که به دست من بدهد از هیجان زیاد آن را به طرفی پرتاب کرد. همدیگر را در آغوش گرفتیم و چندین متر آن‌طرف‌‌‌تر روی زمین افتادیم. تمام سر و صورت و دست و پای هم را غرق در بوسه کرده و بلند بلند گریه می‌کردیم ...

جمع مردان عالی در جبهه جمع بود/ فقط اوس حشمت را کم داشتیم که او هم رسید
19 آگوست 2023

پدرم اوس حشمت بود آخر خودش هم امده بود دیگر طاقت نیاورده بود اخه من و بردارانم قدرت و رسول امده بودیم جبهه دو داماد هم داشتیم که انها هم امده بودند فقط اوس حشمت مانده بود که با امدن اوس حشمت خانواده عالی ها تمام مردانش به جبهه امده بودند.

قطعنامه ۵۹۸ و غم و اندوهی که بر دوکوهه و رزمندگان حاکم شد/فرصتی دوباره و صف آرایی در برابر منافقین
14 آگوست 2023

به ستون یک شدیم گروهان ما قرار بود وسط جاده که سه خانه روستایی بود عمل کند درحال حرکت بودیم که دیدیم چند نفر وارد ستون شدند شهید علی فخار نیا که نیروی آزاد گروهان بود خبر داد سید ابوالفضل کاظمی حا ج آقا پروازی  تعدادی از رزمندگان جبهه جنگ هستند ما روحیه گرفتیم

دریافت خبر شهادت علی فخارنیا / درگیری شدید با منافقین در مرصاد
14 آگوست 2023

با داد و فریاد گفتم بروید داخل آن خانه ها که سه اتاق بود حالت خاصی داشت بچه رفتند داخل خانه خودشان مخفی کردند خودم دم درب یکی از خانه ها ایستادم که داخل نیایند دور تا دورمان منافق بود ناگهان دو عدد نارنجک صوتی داخل خانه انداختند دود همه جا را گرفت